اخلاق دینی و اخلاق سکولار

طاهره نجمه کشمیری


 

چکیده

مقدمه

مفهوم شناسی اخلاق

ویژگیهای اخلاق دینی

1. ابتنا بر دین و اعتقاد به خدا

2. تأمین کننده نیازهای اصیل انسانی

3. عدم نسبیت اصول اخلاق دینی

4. توجه به حسن فاعلی در کنار حسن فعلی

5. قابلیت تبیین پذیری عقلانی

6. همه جانبه نگری

7. ذو مراتب بودن ارزشهای اخلاقی

8 . انسجام درونی

9. جامعیت نظام ارزشی دینی

اخلاق سکولار

تاریخچه ی  پیدایش اخلاق سکولار

تعریف اخلاق سکولار

ویژگیهای اخلاق سکولار

1ـ نفی دخالت دین در تنظیم اصول و قواعد اخلاقی

2ـ تفاوت در غایات

3ـ محافظه کاری

4ـ عدم محدودیت در بهره مندی از دنیا و لذت های آن

5 ـ جابجایی فضیلت ها و رذیلت ها

6ـ محق بودن انسان در مقابل مکلف بودن وی

7ـ تقدس زدائی  از آموزه های دینی

نتیجه

فهرست منابع

 

چکیده

امروزه رابطه اخلاق و دین از جمله مهمترین موضوعات مطرح در حوزه فرااخلاق می­باشد. در مقابل دیدگاه سنّتی و رایج که اخلاق را برآمده از دین و دین را مهمترین پشتوانهی اخلاق معرفی می­کند، در دهه­های اخیر نظریاتی مبنی بر جدایی دین از اخلاق و مبتنی نبودن اخلاق بر آموزه­های دینی مطرح گشته است. در نوشتار حاضر به معرفی هر یک از این دو رویکرد به اخلاق پرداخته شده و مهمترین نقاط تمایز آنها بررسی شده است. از جمله مهمترین نقاط تمایز این دو دیدگاه می­توان به تفاوت در خاستگاه، توجه به حسن فاعلی و انگیزه عمل و عدم توجه به آن در اخلاق سکولار و توجه به آزادی مطلق در اخلاق سکولار بر خلاف اخلاق دینی اشاره کرد.

مقدمه

در مقابل اخلاق دینی که بر بنیاد دین بنا نهاده شده و نقش به سزای در تأمین سعادت و کمال شایسته انسانی دارد، در ده های اخیر دیدگاه­هایی مبنی بر جدایی دین از اخلاق و امکان تفکیک آندو مطرح شده است و صحبت از اخلاق سکولار یا غیردینی به میان آمده و اخلاق را نسبی و بدون پشتوانه دینی معرفی کرده اند.

اتخاذ رویکرد سکولار به اخلاق که از دوره ی  رنسانس مطرح شده بود از اوائل قرن بیستم نمود بیشتری یافته و متفکران غرب مقالات و کتابهای فراوان درباره این موضوع نوشته اند. روند سکولاره کردن اخلاق در ابتدا حامی این دیدگاه بود که اخلاق بدون پشتوانه ی  دین هم می تواند تنظیم کننده رفتار انسانی و تعامل وی با دیگران باشد، امّا در روند تاریخی این دیدگاه گفته شد که اساساً دین برای اخلاق مضر است و نباید اخلاق را بر دین استوار کرد.

نوشتار حاضر به معرفی شاخصه­های هر یک از اخلاق دینی و اخلاق سکولار پرداخته و سؤالات زیر را محور بررسی خود قرار داده است:

 1ـ اساساً اخلاق دینی و اخلاق سکولار چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟

2ـ خاستگاه اخلاق سکولار کجاست و اساساً یعنی این نظریه از چه زمانی مطرح گشت؟

3ـ معیار و ملاک و ویژگیهای اخلاق دینی و اخلاق سکولار کدامند؟

مفهوم شناسی اخلاق

اخلاق واژه ای عربی و جمع «خَلق» یا «خُلق» است. در لغت به معنای سرشت و طبیعت و همچنین روش و سلوک آمده است. واژهی اخلاق وقتی که از «خَلق» گرفته شود، به طبیعت و آفرینش ظاهری انسان، و هنگامی که از «خُلق» گرفته شود، به طبیعت و طینت باطنی او نظر دارد.

واژه ی  اخلاق به خودی خود ناظر به یکی از دو طرف خوبی و بدی، یا زیبائی و زشتی نیست و نسبت به همه ی  آنها اعم است؛ بنابراین برای نشان دادن هر کدام از این مفاهیم باید این واژه را به صورت صفت و موصوف به کار برد؛ همانند اخلاق خوب و اخلاق بد، یا اخلاق زیبا و اخلاق زشت.[1] امّا در یک معنای اصطلاح «اخلاق عبارت است از یک سلسله خصلتها، سجایا و ملکات اکتسابی که بشر آنها را به عنوان اصول اخلاق پذیرفته است.»[2]

ویژگی­های اخلاق دینی

شهید مطهری (ره) رابطه اخلاق و دین را از جهات گوناگون بررسی نموده است و ویژگی­ها و امتیازات اخلاقی دینی را بر شمرده است. در این قسمت با استفاده از آثار ایشان به برخی ویژگی­های اخلاق دینی نظر می­افکنیم.

1. ابتنا بر دین و اعتقاد به خدا

شهید مطهری (ره) با تهی دانستن اخلاق منهای دین، دین را مؤید، نیرو و پشتوانه ای برای اخلاق می­داند[3] و نویسند: زیبایی معنوی فعل، آن وقت معنا پیدا می کند که ما به خدا اعتقاد داشته باشیم که سر سلسله ی  معنویات است و برای کارهای خوب، پاداش خوب می دهد؛ لذا اعتقاد مذهبی، پشتوانه مبانی اخلاقی است.[4] وی می افزایند که اگر قرار است اخلاق به طور کامل تحقق یابد، باید براساس دین باشد. با دقت در همه ی  زمانها به این نتیجه رسیدیم که دین، حداقل به عنوان پشتوانه برای اخلاق لازم و ضروری است؛ زیرا تاریخ و تجربه نشان داده است که جائی که دین از اخلاق جدا شود، اخلاق خیلی عقب رانده و آن جامعه به فساد کشیده شده است. لذا فقط دین می تواند به آسانی، انضباط های اخلاقی محکم و پولادینی به وجود آورد.[5]

از نظر شهید مطهری (ره) در اصول تربیتی، آن ریشه ی  اصلی که باید آن را آبیاری کرد همان اعتقاد به خدا است و در پرتو اعتقاد به خدا باید تمام چیزها را تقویت کرد.[6]  ایشان بیان می­کنند که خداشناسی، پایه اخلاق است. همان طور که خداشناسی سنگ اول دین است: «اول الدین معرفته». خداشناسی سنگ اول آدمیت نیز هست؛ انسانیت و اخلاق بدون شناخت خدا معنا ندارد.[7]

شهید مطهری (ره) ایمان به خدا را پایه و پشتوانه اخلاق می داند و این مطلب را این طور تبیین می کند که سرمایه های زندگی، مثلا سلامت و امنیت، ثروت، علم و معرفت، جایگاه اجتماعی، داشتن همسر و فرزندان صالح داشتن دوستان صالح و صمیمی و سلامت روح و روان همه سرمایه زندگی به شمار می روند. هر کدام از این ها نباشد، نقصی در سعادت و کمال انسان خواهد بود. اگر انسان یکی از این سرمایه ها را از دست دهد. نوعی بدبختی دنبالش خواهد آمد. یکی از سرمایه های زندگی بشر ایمان است که بالاترین سرمایه زندگی است. قرآن کریم در این زمینه چنین می گوید: «آیا شما را به یک تجارت و بازرگانی که شما را از شکنجه های دردناک نجات می دهد راهنمایی کنم! آن این است که به خدا و پیغمبر او ایمان بیاورید».[8] از طرف دیگر اخلاق خوب و تربیت صحیح و تأدب به آداب خوب هم یک سرمایه دیگری برای زندگی است و باعث پیشرفت، ترقی، کمال و سعادت است، بلکه به مراتب اثرش از ثروت بالاتر است؛ اما بشر دیر آن را می شناسد و دیر به ارزش آن پی می برد.

2. تأمین کننده نیازهای اصیل انسانی

شهید مطهری اخلاق دینی را برآورده کننده نیازهای معنوی انسان معاصر دانسته و اخلاق برآمده از علم که فاقد پشتوانه ی  دینی می­باشد را در این راستا ناکارآمد می­داند. ایشان می­نویسد:

«یک دلیل برای اینکه خداشناسی و ایمان و معنویت از میان جوامع انسانی نخواهد رفت همین است که بشر احتیاج به اخلاق دارد. در دوره علم که دیگر با تلقین نمی شود فضایل اخلاقی درست کرد. اگر جامعه بشری بخواهد باقی بماند و به حیات خود ادامه دهد، اخلاق دینی و اسلامی می خواهد، نه اخلاق کمونیستی و سکولاری. اخلاقی که بتواند همه جوانب را رعایت کند؛ اخلاقی که بنا و پایه و اساس داشته باشد و این جز با دین و معنویت امکان ندارد.[9]

3. عدم نسبیت اصول اخلاق دینی

شهید مطهری با تقسیم آموزه­ها و تعالیم اسلامی به سه بخش عقاید، اخلاق و احکام هرگونه نسبیت در اصول اخلاقی را ملازم با پذیرش نسبیت در دین دانسته و قبول جاودانگی دین اسلام را به معنای پذیرفتن جاودانگی و عدم نسبیت اصول اخلاقی می دانند. ایشان می­نویسد:

«در خود قرآن از یک طرف، سلسله توصیه ها و دستورهای اخلاقی هست و از طرف دیگر دین اسلام هم خصوصیتی دارد و آن مسئله خاتمیت و جاودانگی است و این امر ملازم است با اینکه ما اخلاقیات نسبی نداریم، بلکه اخلاقیات­مان مطلق است».[10] و ایشان نیز می فرمایند: «اگر کسی تعلیمات اخلاقی و انسانی را تعلیمات اجتماعی نداند، نتیجه اش این است که اصول اخلاقی و تعلیمات اسلامی هم نمی تواند اعتبار جاودانه داشته باشد. این اصول اگر اعتبار هم داشته باشد، در زمان خودش اعتبار دارد ولی با گذشت زمان، عوض خواهند شد. لذا براساس این قاعده کلی اگر اصول اخلاقی تغییر کند، اصول اسلام هم باید تغییر کند و این به معنای آن است که بخش بزرگی از احکام و تعالیم اسلامی منسوخ گردد».[11]

4. توجه به حسن فاعلی در کنار حسن فعلی

یکی از ویژگیهای نظام اخلاقی اسلام توجه به حسن فاعلی یعنی نیّت و انگیزه انجام کار است..هر عملی چه خوب و چه بد، دو جنبه و دو بعد دارد. ممکن است یک عمل از لحاظ یک بعد، نیک و از جهت دیگر بد باشد. هرچند ممکن است هر دو خوب یا بد باشند. اکثر مکاتب اخلاقی جهان معیار قضاوت در مورد ارزش اخلاقی یک فعل را حسن فعلی می دانند و نه حسن فاعلی. یک عمل خیر باید هم حسن فعلی و هم حسن فاعلی داشته باشد و این طور عملی مقبول پروردگار است.[12]

شهید مطهری (ره) نسبت حسن فعلی و حسن فاعلی را این طور بیان می کند: «نسبت حسن فعلی و حسن فاعلی نسبت بدن به روح است. یک موجود زنده ترکیبی است از روح و بدن باید در پیکر عملی که حسن فعلی دارد، حسن فاعلی دمیده شود تا آن عمل زنده گشته و حیات یابد».[13]

5. قابلیت تبیین­پذیری عقلانی

نظام اخلاقی اسلام قابل تبیین و استدلال است، برخلاف مکاتب اخلاق دیگر که از پشتوانه فلسفی برخوردار نیستند. این بدان معناست که بین ارزش­ها و واقعیات در نظام اخلاقی اسلام پیوندی وجود دارد. شهید مطهری قوانین و اصول اخلاق اسلامی را مبتنی بر فطرت و سرشت انسانی می­داند و همین امر را دلیلی بر ریشه داشتن اصول اخلاقی اسلام در واقعیت و منطبق بودن آنها بر نیاز فطری انسان می­دانند و لذا به عقیده ی  ایشان با نفی فطرت، ارزش­های اخلاقی بی پایه می شود و زیر بنای خود را از دست می دهد[14] مسئله­ایکه دیگر مکاتب اخلاقی از آن رنج می­برند.

6. همه­جانبه نگری

تقریباً تمام مکاتب اخلاقی به یک بعد از ابعاد وجود انسان پرداخته و ابعاد دیگر را نادیده گرفته و یا از آن غفلت کرده اند. اما اخلاق اسلامی با محور قرار دادن خداوند، محاسن و ویژگیهای مثبت همه آن مکاتب را یک جا جمع کرده و همه ابعاد و نیازهای انسانی را مد نظر قرار داده است. از این رو در نظام اخلاق اسلام، علاوه بر لحاظ سعادت و کمال انسانی که در سایه ی  قرب پروردگار حاصل می­شود، اصل سود و منفعت عمومی، اعم از سود مادی و سود منفعت نیز مورد توجه قرار گرفته است.

7. ذو مراتب بودن ارزش­های اخلاقی

یکی دیگر از ویژگیهای اخلاقی اسلامی این است که ارزش­ها دارای مراحل و مراتب هستند، در حالی که در بسیاری از مکاتب اخلاقی، ارزشها دارای یک مرحله می­باشند.[15] شهید مطهری (ره) درباره ارزشهای اخلاق دینی چنین بیان می­کنند:

«عده ای می گویند اساساً مذهب با اخلاق به آن معنای شرافت اخلاق جور در نمی آید؛ زیرا مذهب معنایش این است که انسان خدا را عبادت کند. عبادت خدا یا از ترس جهنم یا به طمع بهشت است، پس ارزش اخلاقی به مطامع مادی انسان بر می­گردد. در حالی که کار اخلاقی یک کار شرافت مندانه است؛ در آن مطامع مادی انسان وجود ندارد.» ایشان این شبهه را اینگونه پاسخ می­دهند: «از نظر اسلام، عبادت مراتب دارد. زیرا عالی ترین مرتبه عبادت نه به جهت طمع بهشت است و نه ترس از جهنم».[16] در حقیقت برای فعل اخلاقی می­توان غایات متفاوتی را در نظر گرفت و سطوح مختلفی برای آن تعریف کرد و هر سطح تأمین کننده درجه­ای از سعادت برای فاعل اخلاقی است. و هرچه حسن فاعلی کار یعنی انگیزه­ایکه که کار برای آن انجام شده از خلوص بیشتری برخوردار باشد، فاعل اخلاقی از سعادت بالاتری برخوردار خواهد بود که اوج آن همان قرب الهی و راه­یابی به بهشت رضوان الهی است.

8 . انسجام درونی

شهید مطهری (ره) در این باره می فرمایند: «نظام دادن به غرایز، یعنی سهم بندی کردن تمام اجزای درونی انسان و قرار دادن تمام این اجزا تحت حکومت قوه عقل به نحوی که هر کدام سهم خودشان را دارند».[17] به مجموعه ای «نظام» گفته می شود که تمامی اجزا و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همه آنها هدف واحدی داشته باشند. در بسیاری از مکاتب اخلاقی چنین انسجام درونی مشاهده نمی­شود. بین ارزش­ها علاوه بر فقدان انسجام، ملاک معقول و منطقی نیز وجود ندارد، بلکه تابع میل و هوس مردم است، در حالیکه در اسلام بین ارزشهای اخلاقی ارتباط معقول و منطقی وجود دارد که می توان این مجموعه ای را بصورت درختی ترسیم کرد که دارای ریشه ای قوی و مستحکم و تنه ای قدرتمند است این درخت دارای شاخ های اصلی و فرعی است و جهت حرکت تمامی آنها نیز به سمت بالا است.[18]

9. جامعیت نظام ارزشی دینی

نظام ارزشی اسلام نظامی فراگیر، عام و شامل است. برخلاف مکاتب دیگر که محدود است و عمدتاً به ارزشهای اخلاقی ای که در محیط اجتماعی مطرح است، منحصر می­شود، در دین اسلام تمامی ارتباطات مناسب و مفید از جمله ارتباط انسان با خدا، با خلق، با خود، با خانواده، با جامعه و حتی روابط بین الملل مد نظر قرار گرفته و ارزش­های ثابت و معینی بر این روابط حکمفرماست.

اخلاق سکولار

واژه ی  سکولار (Secular) برگرفته از اصطلاح لاتینی Speculum به معنای قرن و سده است و از آن، به زمان حاضر و اتفاق های این جهان، در برابر ابدیت و جهان دیگر، تعبیر شده است.[19]

در اواخر قرن سوم، این واژه برای توصیف آن دسته از روحانیانی که گوشه نشینی و زندگی رهبانی را ترک کرده، رو به سوی زندگی دنیوی می آورند، به کار رفته است.[20] همچنین این اصطلاح در همان زمان برای تفکیک «دادگاه­های عرفی» از «دادگاه­های کلیسائی» کاربرد داشته است.[21] در آغاز قرن هفدهم واژه یا تعبیر سکولاریس (Secularis) در بین مردم متداول بوده است و با این واژه، میان امور مقدس و دینی  و امور عرفی و دنیوی  فرق می نهادند. مفهوم سکولار، درباره چیزهائی به کار می رفت که این جهانی یا غیر مقدس و ناسوتی بودند و این کاربرد تداعی کننده اعتقاد به برتری امور و مفاهیم مقدس یا دینی بود. از عجایب روزگار این که امروزه این دو واژه، جایگاه خود را ترک کرده و جای هم نشسته اند: امر دینی، غیر مقدس، و امر غیر دینی و سکولار، مقدس شده است.

امروزه سکولار به کسی یا چیزی می گویند که علقه ای به امور مذهبی و معنوی ندارد و همه ی  نیازمندی­های خود را از علوم تجربی، عالم ماده و عقل خود­بنیاد تأمین می کند.

تاریخچه ی  پیدایش اخلاق سکولار

اخلاق بشر از ابتدا، که آغاز آن را نمی دانیم، تا سده­های اخیر و دوره ی  رنسانس اخلاق دینی بوده است. نظریه اخلاق سکولار را به منزله ی  یک نظریه ی  رسمی، نخستین بار جورج جی، هالیواک در سال 1846م در کشور انگلستان مطرح کرد. گرچه نفی دخالت دین در عرصه های گوناگون زندگی انسان چیز جدیدی نبوده است و از دوران رنسانس و عصر روشنگری (قرون پانزده و شانزده)، به سبب درگیری های بین علم و دین از یک طرف و عقل و دین از طرف دیگر سابقه داشته است، نباید وقوع یک پدیده ی  تاریخی را بدون توجه به زمینه­ها و به صورت ناخود آگاه تحلیل کرد.

بی تردید از همان دوران قرون وسطا، به ویژه در پایان این دوران، زمزمه هایی در نفی دخالت دین از ساحت های مختلف زندگی بشر برخاسته بود و عده ای در پی جایگزین کردن عقل خودبنیاد و علم تجربی به جای آن بوده اند و پس از کشمکش های بسیار، تا حد زیادی نیز موفق شده اند، اما مسئله این است که تا میانه ی  قرن نوزدهم، این مسائل هنوز تحت یک نظریه ی  سازمان یافته و روشمند تبیین نشده بودند و این هالیواک بود که آن را به طور رسمی اعلام کرد.

تعریف اخلاق سکولار

با توجه به تنوع تعاریفی که دیگران از این موضوع ارایه داده اند، بهتر است ابتدا به چند تعریف ارائه شده در مورد اخلاق سکولار نظری بیافکنیم تا در پایان بهتر بتوانیم به یک جمع­بندی نهایی در مورد تعریف این مقوله دست یابیم.

برخی نویسندگان، اخلاق سکولار را این گونه تعریف کرده اند: [سکولاریسم اخلاق] گرایشی است که طرف دار و مروج حذف، یا بی اعتنائی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت اخلاق است.[22]

آقای رونالدم گرین آن را راهی برای قانون مند ساختن رفتار افراد در جوامع می پندارد. وی باور دارد که اخلاق واکنشی است به شکل همکاری در میان افراد یا گروه های رقیب، و هدفش فرو نشاندن نزاع هایی است که امکان دارد در ظروف اجتماعی رخ دهد.[23]

در تعریف آقای گرین دیده می شود که ایشان اخلاق را به طور مطلق آورده و ممکن است گمان شود چنین تعریفی، اخلاق دینی را نیز در بر می گیرد؛ اما با توجه به صدر و ذیل کلام ایشان روشن می شود که این تعریف ناظر به اخلاق سکولار است. وی معتقد است. قانون­گذاران اخلاق، گرچه گاهی به اعتقادات مشترک و عمومی، درباره ی  امور فوق طبیعی یا مقدس (یعنی دین) متوسل می شوند، امّا این نکته برای توجیه اخلاقیات ضرورت ندارد؛ زیرا اخلاق می تواند به عقل یا ملاحظات مربوط به سعادت و رفاه بشر تکیه داشته باشند.[24]

با توجه به این گمان، برای آنکه بین تعریف مطلق اخلاق و اخلاق سکولار خلطی نشود، می توان قید توجیه پذیری براساس عقل یا ملاحظات مربوط به سعادت و رفاه بشر را، به تعریف ایشان افزود. در این صورت تعریف ایشان از اخلاق سکولار چنین خواهد بود: اخلاق سکولار راهی است برای قانونمند ساختن رفتار افراد و واکنشی است به شکل همکاری میان افراد یا گروه های رقیب، و هدفش فرو نشاندن نزاع هایی است مبتنی بر عقل یا ملاحظات مربوط به سعادت و رفاه دنیوی بشر که امکان دارد در ساحت اجتماعی رخ دهد.

نویسندگان دیگری همچون ماکیاولی بدون پرده پوشی و با صراحت تمام، مراد خود از اخلاق سکولار را طوری بیان می کنند که امروز کمتر کسی بدان معتقد است. تعریف او افراطی ترین تعریف ارایه شده از این موضوع است. از نظر او قواعد اخلاق، قواعدی منفی درباره ی  وسایل نیل به تحصیل و حفظ قدرت اند. همچنین در این اخلاق، قواعد بر این فرض استوارند که همه ی  انسانها به گونه ای فاسدند. بنابراین، هر گاه خلف وعده و نقض عهد را به مصلت خود دیدیم، باید چنین کنیم؛ زیرا فرض بر این است که همه ی  آدمیان پلیدند و آنهائی که هم­پیمان تو هستند، در صورتی که منافعشان اقتضا کند، آن را زیر پا خواهند گذاشت.[25] همچنین او معتقد است در این اخلاق هیچ قید و بند اجتماعی فرد را محدود و مقید نمی کند. یعنی غایات خود فرد برای او تنها معیار عدل است.[26]

واضح است که این تعریف را نیز باید ناظر به تعریف اخلاق سکولار دانست نه مطلق اخلاق؛ چراکه این اموری که در خلال کلمات ماکیاولی بدان اشاره شده، لازمه ی  تفکر سکولاریستی درباره ی  اخلاق است. کسی که خود را معتقد به اخلاق سکولار می داند، لاجرم باید چنین لوازمی را نیز بپذیرد.

برخی برای تعریف کردن اخلاق سکولار کوشیده اند با تعریف اخلاق مقابل آن یعنی اخلاق دینی، مفهوم اخلاق سکولار را روشن سازند. ایشان معتقدند پیروان هر دینی، برای سخن گروهی خاص حجیت &#